سرخط خبرها

سرزمین ایران، مهم ترین مؤلفه وحدت بخش جامعه است

  • کد خبر: ۳۵۰۱۸۶
  • ۱۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۲
سرزمین ایران، مهم ترین مؤلفه وحدت بخش جامعه است
یک استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: در این میان، ایران، به عنوان دال سرزمینی، مهم‌ترین وجه مشترک اعضای این جامعه محسوب می‌شود. سرزمین، درحقیقت، بستری است که کل مفهوم ایران در آن شکل می‌گیرد. تمامی افرادی که در چنین شرایطی قرار می‌گیرند ارتباطی مستقیم و ملموس با زمین و سرزمین خود دارند.

به گزارش شهرآرانیوز، «هم سرزمین» برنامه‌ای گفت وگویی است که پخش آن در روز‌های پس از جنگ دوازده روزه آغاز شده است. در هر قسمت از این برنامه -که تنی چند از دانش آموختگان علوم ارتباطات با همکاری دانشگاه فردوسی آن را برگزار می‌کنند- یکی از استادان دانشگاهْ طرف گفت‌و‌گو درباره مسائل مرتبط قرار می‌گیرد و به بیان دیدگاه‌های خود می‌پردازد. مهمان قسمت چهارم «هم سرزمین»، که تحت عنوان «چطور نشانه 'ایران' ما را دور هم جمع می‌کند؟» پخش شده است، محمود فتوحی رودمعجنی، استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد، بود. این استاد ادبیات، که بیشتر به واسطه پژوهش‌ها و مطالعات خویش درباره تاریخ ادبیات فارسی شهرت یافته و آثاری همچون «ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی» را در همین راستا پدید آورده است، در این برنامه، ازمنظر نشانه شناسی (علم مطالعه نشانه‌ها به عنوان عناصر حامل معانی و مفاهیم)، به مفهوم «ایران» پرداخت و آن را عامل یکپارچگی ایرانیان معرفی کرد. آنچه در ادامه می‌آید، بخشی از سخنان او در پاسخ به زهرا اردکانی‌فرد، مدرس و پژوهشگر رسانه و زنان، در این قسمت از «هم سرزمین» است.

در پژوهش‌های تازه تان و مباحثی که اخیرا مطرح کرده‌اید، به مسئله ایران به مثابه یک نشانه یا نظام نشانه‌ای اشاره می‌کنید. برای آغاز بحث، توضیحی درباره این ایده ارائه بفرمایید تا با این مقدمه به مسئله جنگ و رویداد‌های آن بپردازیم.

برای پاسخ به پرسش «ایران چیست؟»، می‌توان از منظر‌های گوناگون به موضوع پرداخت. در حوزه تخصصی بنده که متون ادبی و تاریخ ادبیات ایران است، یکی از پرسش‌های مطرح شده این است که ایران چگونه موجودیتی است که تاریخ ادبیات آن قابل مطالعه است. تلاش برای پاسخ به این پرسش گسترده -که این روز‌ها بیش ازپیش مورد توجه قرار گرفته- مرا به بررسی زوایای مختلفی کشاند، تا سرانجام به مسئله نشانه شناسی در متون ادبی رسیدم.

نشانه ایران حامل دو مفهوم اساسی است: پناهگاه و ظرف تجارب مشترک. این ویژگی‌ها توضیح می‌دهند که چگونه در فاصله تنها دو سه روز دال ایران به موقعیت مرکزی گفتمان اجتماعی ارتقا می‌یابد. در متون ادبی، به ویژه آثار حماسی مانند «شاهنامه»، «کوشنامه»، «ویس و رامین»، و نیز آثار نظامی و برخی دیگر از متون غیرحماسی، همواره واژه «ایران» به عنوان دالی مرکزی حضور دارد. این امر در ادبیات درباری آشکارتر است، چراکه دربار -به عنوان مرکز قدرت- نهاد شکل دهنده به مفهوم ایران محسوب می‌شود و -بنابراین- واژه «ایران» در این متون جایگاهی کلیدی دارد.

در پاسخ به چیستی ایران، نشانه شناسیْ ابزار سودمندی برای بررسی نشانه ایران محسوب می‌شود. ایران به عنوان نشانه‌ای مستقل در تقابل با سایر نشانه‌ها همچون عراق، روسیه، کویت، هند، یونان و روم معنا می‌یابد. این نشانه در درون خود حاوی نظام‌های نشانه شناختی متعددی است، بدین معنا که مفهوم ایران متشکل از مجموعه‌ای از واژگان، علائم، تصاویر و نشانه هاست. ایران -به خودی خود- عنصری بسیط نیست، بلکه ساختاری درهم تنیده از نشانه‌هایی است که هریک دارای سابقه‌ای تاریخی هستند، برخی هزاره ها، برخی سده‌ها و برخی دیگر کمتر.

بررسی نشانه ایران و اجزای تشکیل دهنده آن درک ما را از متون و اسناد تاریخی غنی‌تر می‌سازد، و به شناخت و بازشناسی هویت ایرانی یاری می‌رساند. این رویکرد، به ویژه، در تحلیل لایه‌های هویت تاریخی کاربرد دارد، چراکه هویت تاریخی ما ماهیتی لایه‌مند دارد و این نشانه‌ها به خوبی این لایه مندی را نمایان می‌کنند.

با توجه به مقدمه‌ای که بیان کردید، به پدیده جنگ و سپس آتش بس بپردازیم. جامعه ما کاملا ناگهانی با این پدیده روبه رو شد، درحالی که آمادگی جدی و عینی برای چنین شرایطی وجود نداشت. آنچه قابل مشاهده و جالب توجه بود این بود که جامعه، کاملا خودانگیخته، بدون برنامه ازپیش تعیین شده یا گفتمان سازی مشخص، ناگهان حول محور مفهوم ایران و وحدت ملی گرد آمد. این فرایندْ کاملا ارگانیک و خودجوش صورت پذیرفت. جامعه حول این مفهوم بسیج شد و به دفاع و مقاومت پرداخت. سؤال اساسی این است که «چگونه این اتفاق رخ داد؟» چرا، در میان تمامی دال‌های موجود که تا پیش از این جنگ فعال و اثرگذار بودند، ناگهان این مفهوم برجسته شد؟ به بیان دیگر، نشانه ایران چگونه توانست چنین همگرایی و اتحادی را در میان ما ایجاد کند؟

ببینید، در بحران‌هایی که موجب دگرگونی اساسی در وضعیت یک جامعه می‌شوند، افراد، به صورت غریزی، به جست وجوی نقاط اشتراک می‌روند. در این میان، ایران، به عنوان دال سرزمینی، مهم‌ترین وجه مشترک اعضای این جامعه محسوب می‌شود. سرزمین، درحقیقت، بستری است که کل مفهوم ایران در آن شکل می‌گیرد. تمامی افرادی که در چنین شرایطی قرار می‌گیرند ارتباطی مستقیم و ملموس با زمین و سرزمین خود دارند. آن‌ها به خوبی آگاه‌اند که در مواجهه با بحرانْ امکان خروج از مرز‌ها را ندارند و ناگزیرند در درون همین محدوده جغرافیایی بمانند و از آن محافظت کنند. این سرزمین که ایران نام دارد به عنوان اولین عامل ایجاد وفاق جمعی عمل می‌کند. ایران در اینجا ظرفی است که جامعه در آن جای گرفته، فضایی که می‌تواند به عنوان پناهگاه عمل کند. این تصویر ایران به عنوان ملجأ و پناهگاهْ اولین و اساسی‌ترین مفهومی است که در شرایط بحران جامعه را حول خود متحد می‌سازد.

اما فردی که خواهان حضور در آن پناهگاه مشترک است می‌بایست با ما اشتراکاتی داشته باشد؛ پس، در مرحله بعد، هرکس که مایل به حضور در این پناهگاه جمعی است به جست وجوی وجوه مشترک با هم پناهندگان می‌پردازد. این اشتراکات ممکن است ریشه در تجارب تاریخی یا باور‌های اعتقادی داشته باشند؛ بنابراین -چنان که پیش‌تر گفتم- نشانه ایران حامل دو مفهوم اساسی است: پناهگاه و ظرف تجارب مشترک. این ویژگی‌ها توضیح می‌دهند که چگونه در فاصله تنها دو سه روز دال ایران به موقعیت مرکزی گفتمان اجتماعی ارتقا می‌یابد.

منشأ این دال مرکزی چیست؟

منشأ این دال مرکزی را باید در حافظه بلندمدت قومی جست‌و‌جو کرد. در طول تاریخ، در زندگی من و شما و دیگران، در نهاد‌های آموزشی، رسانه‌ها و روابط اجتماعی، این مفهوم ایران، خودآگاه و ناخودآگاه، در حافظه جمعی ما ثبت شده است. جامعه موجودی زنده، پویا و هوشمند است، نه ساختاری ایستا و بی جان. این حافظه تاریخی و قومی می‌تواند به سرعت با شرایط جدید تطبیق پیدا کند. در چنین شرایطی، جامعه درمی یابد که تنها چتر امن موجود ایران است، هم به عنوان سرزمینی محکم زیر پا و هم به عنوان ظرف تجارب مشترک. این تجربه مشترک چه دستاوردی دارد؟ ایجاد آشنایی، ارزش‌های مشترک و باور‌های جمعی. هرچه این اشتراکات عمیق‌تر باشند، قدرت دال ایران بیشتر می‌شود؛ در مقابل، هرچه بر عوامل تفرقه آفرین و نشانه‌های فرعی تفکیک کننده بیشتر تأکید شود، امکان شکل گیری این وفاق جمعی کاهش می‌یابد.

پرسش بعدی نیز دقیقا متوجه همین نکته بود. در شرایط کنونی که همگان از ایران سخن می‌گویند، به نظر می‌رسد تفاسیری از این مفهوم ارائه می‌شوند که تمایزاتی اساسی دارند. آیا این تفاوت‌ها در فهم و تفسیر نشانه ایران امری مطلوب و مثبت است و باید این تکثر را حفظ کرد، یا اینکه لازم است به سمت نگاهی منسجم‌تر و یکپارچه‌تر به این نشانه حرکت کنیم؟

ببینید: ما با دو وضعیت متمایز روبه رو هستیم: وضعیت جنگ و ناامنی، و وضعیت عادی. در شرایط جنگ و ناامنی، همان استعاره پناهگاه که پیش‌تر به آن اشاره شد به تفاوت‌ها مجال بروز نمی‌دهد؛ هنگامی که جامعه در وضعیت بحرانی و ناامن قرار می‌گیرد، افراد به دنبال تفاوت‌های شخصی نیستند، بلکه به یکدیگر پناه می‌برند.

اما، در شرایط عادی، جامعه ایرانی، به عنوان جامعه‌ای پویا و متکثر، مصداق بارز مفهوم «وحدت در کثرت» است. در مواقع بروز ناامنی و تهدید خارجی، عنصر وحدت بخش در کانون توجه قرار می‌گیرد، حال آنکه، در وضعیت طبیعی و آزاد، عناصر متکثر مجال ظهور می‌یابند. این عناصر متکثر، در چارچوب یک قرارداد نانوشته اجتماعی، خود را ذیل آن مفهوم واحد قرار می‌دهند. برای نمونه تاریخی، می‌توان به دوره‌های غزنوی، سلجوقی، ایلخانی و صفوی اشاره کرد: در این دوره ها، حکومت‌های محلی متکثر با تیره‌ها و طوایف مختلف، زبان‌ها و عقاید متفاوت وجود داشتند، اما همگی، با طرح نام ایران، تحت آن چتر واحد قرار می‌گرفتند. این نظام -درواقع- مبتنی بر ریاست واحد بود. و، همان گونه که ابن سینا اشاره کرده، این ریاست واحد همان قرارداد نانوشته اجتماعی ایرانی بود که همه حکومت‌های محلی بدان تن می‌دادند و -درعین حال- به کار خود ادامه می‌دادند. این همان ساختار سیاسی «کثرت در وحدت» است.

همین ویژگی در بررسی نظام‌های فکری ایرانی هم مشهود است. بنابراین، ما شاهد نشانه‌هایی درون ساختار ایران هستیم که ذاتا وحدت آفرین و همگراساز هستند. در شرایط کنونی، لازم است حکومت و دولتمردان بر این نشانه‌های وحدت بخش تمرکز کنند. هرگونه تأکید بر نشانه‌های متعلق به فرقه‌های خاص، گروه‌های اجتماعی معین یا طوایف مشخص قطعا به تضعیف آن نظام واحد، ریاست یکپارچه و ساختار منسجم خواهد انجامید. برجسته سازی این گونه نشانه‌های جزئی و بخشی، نهایتا، موجب فروپاشی آن شاکله کلی و یکپارچه می‌گردد.

آن نشانه‌های وحدت بخش و هویت ساز ایران در شرایط کنونی چه مؤلفه‌هایی می‌توانند باشند؟

یکی از بارزترین این نشانه‌ها خود سرزمین است، همین سرزمینی که ما به شکل گربه می‌بینیمش و شاید بتوان آن را از قوی‌ترین نماد‌های موجود برشمرد. همین گربه پرشین، یعنی این سرزمین که امروزه در قالب مرز‌های سیاسی مشخصی نمایان شده است، در دو ساحت قابل بررسی است: نخست ساحت جغرافیایی-سیاسی کنونی که مرز‌های رسمی کشور را تشکیل می‌دهد، دوم ساحت گسترده‌تر جغرافیای فرهنگی ایران که در متون کلاسیک از جیحون تا فرات توصیف شده است، در تمام منابع کلاسیک. در این گستره فرهنگی، نشانه‌های ایران در چرخش معنایی دائمی قرار دارند. آن دسته از نشانه‌هایی که در این فضای فرهنگی از عمومیت و گردش معنایی گسترده تری برخوردارند ایرانیت بیشتری دارند و نماد‌های اصیل‌تر هویت ایرانی شناخته می‌شوند.

بستر‌های دیگری نیز وجود دارند که ازآن جمله می‌توان به زبان فارسی اشاره نمود. این زبان هم به عنوان بستری برای شکل گیری بسیاری از نشانه‌های ما عمل می‌کند، هم نقش میانجی و رسانه را ایفا می‌کند. پس از آن، آداب و رسومی داریم که قادرند بدون درنظرگرفتن اختلافات اعتقادی و طایفه‌ای ما را گرد هم آورند، نمونه‌هایی همچون نوروز و جشن‌های ملی. علاوه بر این، نشانه‌های دیگری نیز وجود دارند که از قابلیت‌های ویژه‌ای برخوردارند، به عنوان مثال نشانه عاشورا. این نشانه ظرفیت آن را دارد که به قرائتی سیاوشی -یعنی روایتی از سوگ قربانی- تفسیر شود. این مفهوم سوگ قربانی، به ویژه با توجه به پیشینه تاریخی جامعه ما که همواره شاهد قربانی‌هایی بوده، می‌تواند نقش پالایش عاطفی ایفا نماید. با این نگاه، می‌توان از قرائت‌های فرقه‌ای فراتر رفت و به تفسیری عمومی و فراگیر دست پیدا کرد، تفسیری که قادر باشد به نمادی تبدیل شود که هر قلبی را پالایش کند. این یعنی نشانه ایرانی را می‌توان با نشانه‌هایی دیگر تلفیق کرد. همچون تلفیق قهرمانان اساطیری مانند سیاوش و سهراب با علی اکبر، همان گونه که در نگاره‌ها و متون تاریخی قاجار شاهد این تلفیق‌ها بوده‌ایم. این رویکرد می‌تواند به ایجاد پیوندی عمیق‌تر بین لایه‌های مختلف هویت ایرانی بینجامد.

بنابراین، ضروری است که فعالان فرهنگی ما درکی نشانه شناختی از مفهوم ایران داشته باشند. برجسته سازی هر نشانه‌ای مستلزم هزینه‌ها و درآمد‌های خاص خود است. حالا، این پرسش اساسی مطرح می‌شود که کدام نشانه‌ها باید در نظام آموزش و پرورش، و به ویژه در رسانه ها، موردتوجه قرار گیرند. به رسانه‌های جهانی نگاه کنیم که در آن‌ها چه تصویری از ایران ارائه می‌شود. نشانه شناسی ایران و نظام نشانه شناختی در رسانه‌های مخالف ما، عمدتا، حول چه محور‌هایی می‌چرخد؟ اعتراضات، تظاهرات خیابانی و برنامه هسته‌ای -این‌ها عناصری هستند که در حال حاضر ایران با آن‌ها شناخته می‌شود. این‌ها نشانه‌هایی هستند که از ایران در عرصه جهانی بازنمایی می‌شوند. این وضعیت ما را به تأمل وامی دارد که چگونه می‌توان نشانه‌های اصیل‌تر و نماینده‌تر هویت ایرانی را در عرصه‌های آموزشی و رسانه‌ای تقویت کرد. انتخاب هوشمندانه نشانه‌ها برای بازنمایی ایران امری استراتژیک است و به توجه ویژه دست اندرکاران فرهنگی و رسانه‌ای کشور نیاز دارد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->